سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

حضرت ماه

چهارشنبه 89 مرداد 27 ساعت 4:34 عصر

g

حضرت ماه،قرآن

مناجات با الله در سفینه نجات؛ ثارالله مزه دیگری دارد. به هر حال با یک نوری باید خطوط “ابوحمزه ثمالی” را دید و چه خوشتر که آن نور، مصباح هدایت؛ حسین باشد. “حسین” اسم رمز عاشقی با خداست. اسم اعظم خداست. خون خداست.
***
این هم برای خودش حکایت جالبی دارد؛ چرا در شباهنگام، در سحر با خدا سخن می گوییم؟
امروز صبح (?شنبه) برای کاری باید می رفتم بازار تهران. از شهرک شهید محلاتی تا بازار ? ساعتی طول کشید. نیم ساعت فقط گشتم جای پارک پیدا کنم. مگر پیدا می شد!
شب اما رفتم مسجد ارک. همین مسیر فقط ?? دقیقه طول کشید.
آیا خدا شبها سرش خلوتتر است؟ اینکه حرف درستی نیست. شاید بهتر باشد اینگونه بگویم؛ صف بندگان خدا شبها کوتاهتر است. “یابنده” آن بنده ای است که خلوتی شب را از دست ندهد و الا مسیر رسیدن به خدا که شب و روز ندارد. مسیر شب همان مسیر روز است اما در شب دسترسی به خدا آسانتر است. در شب خبری از سر و صدای روز نیست؛ هر چند خدا صدای ما را در روز هم می شنود اما حسی آشنا به ما می گوید؛ خدا در شب صدای ما را بهتر می شنود.

ادامه مطلب.را از اینجا بخوانید..

نوشته شده توسط : م-ب

لبیک ها [ لبیک]


نمایندگان مجلس خبرگان رهبری در پایان نشست سالانه خود با صدور بیانیه ای بر بیعت مجدد خود باآیت الله خامنه ای مقبول خدا و محبوب ملت رهبر معظم انقلاب تاکید کرده و از همراهی برخی جریانات داخلی با دشمنان نظام در فتنه پس از انتخابات که با تدبیر رهبری خنثی شد انتقاد نمودند.
بیانیه ششمین اجلاس رسمی خبرگان رهبری ، عصر چهارشنبه در حالی قرائت شد که ریاست مراسم اختتامیه این نشست را آیت الله محمود هاشمی شاهرودی برعهده داشت. در این بیانیه که توسط آیت الله سید احمد خاتمی قرائت شد مواضع اعضای خبرگان رهبری در 9 بند تبیین شد.
متن بیانیه نمایندگان مجلس خبرگان به این شرح است:

ادامه مطلب. رااز اینجا بخوانید..

نوشته شده توسط : م-ب

لبیک ها [ لبیک]


فرزندان ایت الله خامنه ای به چه کاری مشغولند ؟

چهارشنبه 89 مرداد 27 ساعت 4:21 عصر

آیت الله خامنه ای(دامت برکاته)


ایشان چهار پسر دارند که هر چهار نفر، طلبه‌ و معمم هستند و حقیقتاً هم درس می‌خوانند. خوب هم درس می‌خوانند. من با اینها مأنوسم، این توفیق را دارم. اُنسی دارم، نشست داریم، گعده داریم، صحبت می‌کنیم. یک بار ندیده‌ام که اینها راجع به پولی، امکاناتی و چیزهای از این قبیل صحبت بکنند. گویی افرادی معمولی هستند و پدرشان هم یک فرد معمولی است.
ادامه مطلب را از اینجا بخوانید...

نوشته شده توسط : م-ب

لبیک ها [ لبیک]


خاطرات خواندنی از ساده زیستی مقام معظم رهبری

چهارشنبه 89 مرداد 27 ساعت 2:14 عصر

 

 

 

 

آنچه در ادامه می آید قطره‌ای است از دریایی عظیم که آب دریا را اگر نتوان کشید هم بقدر تشنگی باید چشید.

آیت‌الله خامنه‌ای در تمام طول زندگی، مشی ساده‌زیستی و مردمی بودن را حفظ کرده و تمام اطرافیان و مسوولان کشور را نیز به این امر دعوت می‌کنند. رهبر بزرگوار در ضمن بیان نخستین خاطره‌هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده‌شان می‌گویند: «پدرم روحانى معروفى بود اما خیلى پارسا و گوشه گیر... زندگى ما به سختى مى‌گذشت. من یادم هست شب‌هایى اتفاق می‌افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهیه می‌کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.»


حجت‌الاسلام سیدعلی اکبری در بیان خاطراتی در وبلاگ شخصی خود می‌گوید: «ما زمانی خدمت ایشان رفتیم و از آقا درخواست نمودیم تا اجازه بفرمایند از داخل منزلشان و وضیعت زندگی‌شان فیلم‌برداری کنیم، تا مردم وضیعت زندگی رهبر خود را ببینند و بفهمند که ایشان چگونه زندگی می‌کنند. آقا فرمودند: «اگر شما بخواهید زندگی مرا نشان بدهید می‌ترسم خیلی‌ها باور نکنند.» [نقل از حجت السلام المسلمین سید علی اکبر حسینی]

از حضرت آیت‌الله جوادی آملی نیز نقل شده است: «یک روز مهمان مقام معظم رهبری بودم. فرزند ایشان آقا مصطفی نیز نشسته بود که سفره گسترده شد، آیت‌الله خامنه‌ای به وی نگاهی کرد و فرمود: شما به منزل بروید. من خدمت ایشان عرض کردم: اجازه بفرمایید آقازاده هم باشند، من از وی درخواست کرده‌ام که باهم باشیم‌. آقا فرمودند:

ادامه مطلب را از اینجا بخوانید...

نوشته شده توسط : م-ب

لبیک ها [ لبیک]


خاطرات مقام معظم رهبری

چهارشنبه 89 مرداد 27 ساعت 2:11 عصر

9 شب بود که متوجه ایستادن یک پیکان شدیم. یکی از اهالی فریاد زد برای سلامتی آقا صلوات بفرستید ما که در مغازه حضور داشتیم از روی کنجکاوی بیرون آمدیم متوجه شدیم مقام معظم رهبری از آن ماشین پیاده شدند. دور آقا را گرفتیم، ایشان پس از سلام و احوال پرسی تشریف آوردند و در مغازه نشستند. آقا پس از گوش دادن به درد دل صاحب مغازه و یکی دو نفر از دوستان فرمودند که ما برای دیدار خانواده شهیدی آمده ایم. خداحافظی کردند و تشریف بردند. صاحب مغازه که چندان مذهبی نبود و حتی گاه و بی گاه در مورد آقا حرفهایی می زد، باورش نمی شد که آقا به مغازه ایشان بیایند، بعدها متوجه شدیم آمدن آقا به مغازه ایشان موضوعیتی داشته و این عمل، صاحب مغازه را از رفتار خود پشیمان کرده است و امروز یکی از علاقه مندان واقعی آقا می باشد
(ر- م )از بسیجیان تهران


نوشته شده توسط : م-ب

لبیک ها [ لبیک]


خاطرات رهبر معظم انقلاب

چهارشنبه 89 مرداد 27 ساعت 2:10 عصر

در سال 1350هجری شمسی که قضیه جشن های 2500ساله شاهنشاهی پیش آمد، ندای امام از نجف اشرف باعث حرکتهایی در حوزه علمیه مشهد گردید و ساواک با اطلاع از این که همه این تحریک ها به محوریت چند نفر انجام می پذیرد که در رأس آنها حضرت آیت الله خامنه ای است از این رو ایشان را دستگیر و روانه زندان کرد. بنده نیز به همین دلیل در زندان بودم. فردای آن روز حضرت آیت الله خامنه ای که در سلول مجاور من بود، بر اثر نفوذی که در زندانبانان گذاشته بود موفق شده بود از سلول بیرون بیاید. ایشان وقتی مرا با آن وضع رقت بار دید، فرمود: دیشب تو بودی که ناله می کردی؟ پاسخ دادم بله. ادامه دادم با همین وضع خون آلود مجبور شدم نماز صبح را برای این که قضا نشود بجا آورم،آیا نمازم صحیح است؟ آقا فرمودند : بهترین نمازی که شاید در عمرت موفق به خواندن آن شدی همین دو رکعت بوده است.دیشب که ناله های تورا می شنیدم با خود می گفتم: این شخص کیست یک لحظه در دلم به جده ام حضرت زهرا )س( متوسل شدم که صاحب این ناله هر که هست از شکنجه خلاصی یابد. این سخن و ملاقات چنان در من تأثیر گذاشت که دردهای ناشی از شکنجه را به فراموشی سپردم
حجت الاسلام صادقی )مشهد(


نوشته شده توسط : م-ب

لبیک ها [ لبیک]


ساده زیستی رهبر

چهارشنبه 89 مرداد 27 ساعت 2:8 عصر

خدای متعال برای ما رهبرانی قرار داده که با زندگی ساده خود برای ما الگو بوده اند .یکی از آنان حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) بود . پس از وی حضرت آیت الله خامنه ای نیز چون اوست . ایشان می فرمودند که :
«من وقتی ازدواج کردم همسرم از پدرش ، که فرش فروش بوده ، فرشی به عنوان جهیزیه به همراه داشته است که هنوز نیز، با وجود فرسودگی آن ، در منزل ما از آن استفاده می شود و بجز آن ، قالی دیگری در منزل نداریم . چند مرتبه اخوالزوجه ها گفته اند که این قالی نخ نما شده و خواسته اند که آن را عوض کند ولی من اجازه نداده ام . اصلا در طول زندگی خود ، نه قالیچه ای خریده ام و نه فرشی به خانه اضافه کرده ام ، حتی آنها را تبدیل به احسن نیز نکرده ام . من در طول این دوران یک مرتبه گوشت تازه نخریده ام ، کوپن گوشت سردی که همه مردم از آن استفاده می کردند ما نیز از آ ن استفاده می کردیم ، مگر آنکه گوشت نذری می آوردند . سایر مایحتاج زندگی مثل پنیر، نفت و کره نیز به همین صورت تهیه می شود ».
این زندگی رهبر ماست که در بالاترین مقامات این کشور قرار دارد و در طول زندگی خود، زندان، شکنجه ، تبعید و بسیاری گرفتاریهای دیگر را به جان خریده و برای خدمت به اسلام به عنوان فردی شایسته مشغول انجام وظیفه است .
آیت الله مصباح یزدی ،کتاب مباحثی درباره حوزه، ص :215


نوشته شده توسط : م-ب

لبیک ها [ لبیک]


خاطراتی از مقام معظم رهبری

چهارشنبه 89 مرداد 27 ساعت 2:5 عصر

قبل از انقلاب من سیزده ساله بودم که از طرف اداره اوقاف در مسابقات سراسری قرائت قرآن مشهد شرکت کردم. در افتتاحیه مسابقات یکی از داوران از من خواست تا قرآن بخوانم .( من به علت این که جلسات از طرف دستگاه شاهنشاهی بود)نپذیرفتم. او اصرار کرد و من باز جواب رد دادم. در کنار من پیرمرد تاجری بود که مرا می شناخت. به من گفت: جواد چرا نمی روی قرآن بخوانی؟ من گفتم نمی خوانم. گفت: اگر بروی پنجاه تومان به تو خواهم داد، گفتم: نمی روم. گفت: اگر بروی صد تومان می دهم، گفتم: نمی روم. گفت دویست تومان می دهم، گفتم: حتی اگر 500تومان هم به من بدهی، قرآن نخواهم خواند . بعدها پیرمرد جریان را برای پدرم نقل کرده بود . روزی خدمت حضرت آیت الله خامنه ای بودم همین که آقا مشغول صحبت بودند، یک دفعه صحبتشان را قطع کردند و فرمودند: من یک بدهی به جواد آقا دارم و پانصد تومان از جیب خود در آوردند به من دادند. من متعجب ماندم. آقا فرمودند: خودت هم نمی دانی برای چه به تو بدهکارم!؟ ما همیشه به خاطر قرآن خواندن شما جایزه می دادیم ولی این بار به خاطر قرآن نخواندنت به شما هدیه می دهیم. بعدها فهمیدم که جریان فرآن نخواندن مرا پدرم برای ایشان نقل کرده بود
جواد سادات فاطمی)از قاریان قرآن - مشهد)

 


نوشته شده توسط : م-ب

لبیک ها [ لبیک]


مناجات ناشنوایان

سه شنبه 89 مرداد 26 ساعت 11:50 عصر
فارس: شعری از مقام معظم رهبری با عنوان مناجات ناشنوایان، امروز برای اولین بار توسط فقیه، رئیس سازمان بهزیستی در مراسم روز جهانی ناشنوایان قرائت شد.
ما خیل بندگانیم ما را تو می‌شناسی
هر چند بی‌زبانیم، ما را تو می‌شناسی

ویرانه‌ئیم و در دل گنجی ز راز داریم
با آنکه بی‌نشانیم، ما را تو می‌شناسی

با هر کسی نگوئیم راز خموشی خویش
بیگانه با کسانیم ما را تو می‌شناسی

آئینه‌ایم و هر چند لب بسته‌ایم از خلق
بس رازها که دانیم ما را تو می‌شناسی

از قیل و قال بستند، گوش و زبان ما را
فارغ از این و آنیم ما را تو می‌شناسی

از ظن خویش هر کس، از ما فسانه‌ها گفت
چون نای بی‌زبانیم ما را تو می‌شناسی

در ما صفای طفلی، نفسرد از هیاهو
گلزار بی‌خزانیم ما را تو می‌شناسی

آئینه‌سان برابر گوئیم هر چه گوئیم
یکرو و یک زبانیم ما را تو می‌شناسی

خطّ نگه نویسد حال درون ما را
در چشم خود نهانیم ما را تو می‌شناسی

لب بسته چون حکیمان، سر خوش چو کودکانیم
هم پیر و هم جوانیم ما را تو می‌شناسی

با دُرد و صاف گیتی، گه سرخوش است گه غم
ما دُرد غم کشانیم ما را تو می‌شناسی

از وادی خموشی راهی به نیکروزی است
ما روز به، از آنیم ما را تو می‌شناسی

کس راز غیر، از ما نشنید بس «امینیم»
بهر کسان امانیم ما را تو می‌شناسی
بنی الاسلام علی الکلمتین,کلمة التوحید و توحید الکلمة

نوشته شده توسط : م-ب

لبیک ها [ لبیک]


شعری از مقام عظمای ولایت

سه شنبه 89 مرداد 26 ساعت 11:49 عصر

به نام هستی بخش عالم

*سلام قولا من ب الرحیم*

مقام معظم رهبری سابقه طولانی در شعر و متون ادبی داشتهاند و سخنرانی معظم له در مورد حافظ به عنوان متن برگزیده ادبی یونسکو شناخته شد . حتی قبل از انقلاب و خصوصا از زمان ریاست جمهوری تا کنون، جلسات مشاعره و نقد شعر با اساتید فن داشتهاند .

 سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم 

چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم

در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش

چو آینه خو کرده حیرانی خویشم

یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی

عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم

از شوق شکرخند لبش جان نسپردم

شرمنده جانان زگران جانی خویشم

بشکستهتر از خویش ندیدم به همه عمر

افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم

هرچند «امین» بسته دنیا نیم اما

دلبسته یاران خراسانی خویشم

 


نوشته شده توسط : م-ب

لبیک ها [ لبیک]


<   <<   6   7   8      >